سلام دوستای گلم. حالتون خوبه ؟ چطورین ؟ خوش میگذره ؟ پیشا پیش معذرت خواهی میکنم اگه در ادامه متن غلط املایی دیدید چون اصلا جون تایپ کردن ندارم. به قول خودم داغون داغونم. الان که دارم تایپ میکنم ساعت نه شبه (چهارشنبه) پای کامپیوترم نشستم، دارم آهنگ سعید رو گوش میدم: شبا وقتی که تنهایی میاد همراه دل تنگی... نمیدونم چرا یهو گریم گرفت و اشکام سرازیر شد. سه روزه میخوام این بغض رو بشکنم ولی نمیتونستم! بالاخره امشب شکست. نمیدونم چرا همش جای خالی یه نفر رو حس میکنم! به یکی احتیاج دارم که همدردم باشه. به یکی احتیاج دارم که دردش مثل خودم باشه.یکیو میخوام که منو بخواد... همیشه گلناز (خواهرم) وقتی باهاش چت میکردم میگفت هادی واسم دعا کن که به آرزوم (مرگ) برسم.کلی بهش حرف میزدم. ولی بچه ها حالا من از شما میخوام دعا کنید من به این آرزو برسم. زندگی برام خیلی سخت شده. دیگه حس نفس کشیدنم نیست. خدا نمیخواد با ما کنار بیاد. اما اشکال نداره ما نوکرشیم.کاش من هم مثل خیلیا بودم .مثل کسایی که تو عمرشون طعم زجر و درد و بدبختی رو نچشیدند. بگذریم. بچه ها براتون دعا میکنم هیچ وقت این حال من بهتون دست نده. دعا کنید برام. خیلی تنهام خیلی. عیدتون هم مبارک. یاعلی...
|