سلامی گرم و دلنشین به دوستای همیشه با صفای خودم. که واقعا در هیچ شرایطی منو تنها نذاشتند. حالتون خوبه ؟ همگی خوب هستید ؟ خوش میگذره ؟ چه خبرا؟ ما نیستیم حال میکنین واسه خودتون.من واقعا شرمندم، شرمنده ی اون کسایی که ناراحتشون کردم با خداحافظی و الان هم فقط به خاطر همون عزیزام برمیگردم و دوباره مینویسم ، اما اینبار من نمیتونم مثل قبل زودبه زود به روز بشم و به خاطر همین هم باز شرمنده همتون میشم...
با اومدن من فکر کنم باز همون فکر در ذهن آقای علی سانعی نفوذ کنه!! کدوم فکر ؟؟؟ خب میگم! ایشون که مثل داداش بزرگ بنده هستند فکر میکنن که من با مطرح کردن مشکلاتم قصد جلب توجه دارم(داش علی نوکرتم) اما به جون خودم اصلا اینطور نیست که ایشون عرض میکنند. به هرحال من بازم شرمنده علی آقا هستم که اومدم (چشمک)
واقعا جا داره از تک تک شما عزیزان مهربونم تشکر کنم به خاطر این همه لطف! بهنوش،مهدی موعود، کیمیا،نیلوفر جان، عمو حمید، قصه گوی مهربون، مهدی جان(خفن سرا)،مهدی،الهام، طاهر خانوممممم مهربون و محدثه عزیزم و همچنین شیرین، ساره، ساناز(که البته ساناز خانوم اصلا پست خداحافظی بنده رو نخوند، فقط اومد گفت من به روزم بیا)، گلک عزیزم،محمدرضا جان،باران، کاپیتان و بروبچس(که واقعا به ما لطف داشتند) و باز هم علی سانعی. از تک تک شما عزیزان ممنون و متشکرم. دم همتون گرم.
و اما از همه عزیزتر کسی نیست به جز دوســـــت عـــــــــزیـــزم آقـــای علی محـــامـــی مهـــــــربون، کسی که واقعا به من کمک کردند و به قول خودشون: زندگی زیباست ای زیباپسند! داش علی نوکرتم به مولا.
خب دوستای عزیز فعلا خدا نگهدار تا پست بعدی که باز مزاحمتون میشم. یا حق.
|