• وبلاگ : رفيق بازِ سينه سوخته
  • يادداشت : اين رسمش نيست.
  • نظرات : 0 خصوصي ، 11 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام..شما روح لطيفي داريد كه اين صحنه ها كه اينروزها در اطراف ما بسيار ديده ميشوند آزارتان مي دهد....اميدوارم روزي او بيايد و تمام دردهاو تبعيض ها پايان بپذيرد...موفق و شاد باشيد

    سلام هادي عزيز ....

    ممنون كه اومدي ... البته من خبرت كرده بودما.... ولي خوب لابد سرت شلوغ بوده......

    خوش باشي داداش

    اپ كردي خبرم كن

    يا حق

    سلام

    خوبي

    بازي ديروز رو ديدي

    خيلي بد بود نه.................

    بازم ميخوان مربي بيارن

    الهي به توافق نرسن

    بگذريم

    من فردا امتحان ترم پاسكال دارم

    هنوز لاي كتابم رو هم باز نكردم

    يه چيزي بگم بين خودمون بمونه

    من از تو پوشه ي معلمون سؤالاي امتحان رو كش رفتم

    هم عملي هم تئوري

    سؤالاي عملي كه درست بود

    اگه سؤالاي فردا هم همونا باشه خيلي توپ ميشه

    البته اينو هم بگما من سؤالا رو به همي ي بچه هاي كلاس دادم

    چي كار كنيم ديگه خراب رفيقيم

    خب واسم دعا كن

    چون از فردا امتحانا شروع ميشه

    يا علي

    + گلك 

    سلام

    واقعا چه رسميه....................................

    سلام .خيلي جالب بود ..موفق باشيد
    + فاطمه 

    هوالحق

    سلام

    راستش صبح كه به وبلاگت سر زدم ديدم نمي تونم راجع به نوشته ات حرفي بزنم اما الآن يه شعر پيدا كردم يه كم طولانيه ولي قشنگه :

    تساوي

    معلم پاي تخته داد مي زد
    صورتش از خشم گلگون بود
    و دستانش به زير پوششي از گردپنهان بود
    ولي ‌آخر كلاسي ها
    لواشك بين خود تقسيم مي كردند
    وان يكي در گوشه اي ديگر جوانان را ورق مي زد
    براي آنكه بي خود هاي و هو مي كرد و با آن شور بي پايان
    تساوي هاي جبري رانشان مي داد
    خطي خوانا به روي تخته اي كز ظلمتي تاريك
    غمگين بود
    تساوي را چنين بنوشت
    يك با يك برابر هست
    از ميان جمع شاگردان يكي برخاست
    هميشه يك نفر بايد به پا خيزد
    به آرامي سخن سر داد
    تساوي اشتباهي فاحش و محض است
    معلم
    مات بر جا ماند
    و او پرسيد
    گر يك فرد انسان واحد يك بود آيا باز
    يك با يك برابر بود
    سكوت مدهوشي بود و سئوالي سخت
    معلم خشمگين فرياد زد
    آري برابر بود
    و او با پوزخندي گفت
    اگر يك فرد انسان واحد يك بود
    آن كه زور و زر به دامن داشت بالا بود
    وانكه قلبي پاك و دستي فاقد زر داشت
    پايين بود
    اگر يك فرد انسان، واحد يك بود
    آن كه صورت نقره گون
    چون قرص مه مي داشت
    بالا بود
    وان سيه چرده كه مي ناليد
    پايين بود
    اگريك فرد انسان، واحد يك بود
    اين تساوي زير و رو مي شد
    حال مي پرسم يك اگر با يك برابر بود
    نان و مال مفت خواران
    از كجا آماده مي گرديد
    يا چه كس ديوار چين ها را بنا مي كرد ؟
    يك اگر با يك برابر بود
    پس كه پشتش زير بار فقر خم مي شد ؟
    يا كه زير ضربت شلاق له مي گشت ؟
    يك اگر با يك برابر بود
    پس چه كس آزادگان را در قفس مي كرد ؟
    معلم ناله آسا گفت
    بچه ها در جزوه هاي خويش بنويسيد
    يك با يك برابر نيست

    ديگه خيلي پر حرفي كردم

    موفق باشي

    تا بعد

    يا حق

    ..........چرا به ما سري نمي زني؟؟؟

    سلام............

    راستش نمي دونم چي بگم..................

    اشتباهت همين جاست هادي جان .(كاش خدا همه رو يه جور خلق ميكرد) اگه همه يه جور بودن مطمئن باش ماها مفاهيم زيبايي مثل عدل رو ياد نميگرفتيم. خدموني ترش ميشه .(مرام. معرفت.بچه لوتي. )

    ميدونم كه ميفهمي چي ميخوام بگم. هادي جون خوشحالم كه ديدن اين چيزا و صحنه ها باعث ميشه بنويسي .فراموشت نميشه. اين خيلي خوبه با مراممممممممممم.

    مرسي از نظر خوشگلي كه گذاشته بودي. كلي كيف كردم .مرسي.

    راستي يادم رفت بگم : سلامممممممم. خوبييييييييي؟

    سلام داداش گلم

    اين چه حرفي بود زدي.شاكي شدم.شما تاج سر مني.

    در مورد مطلب هم بايد بگم.......

    سلام

    خوبي... چه طوري؟؟؟

    مي دونم دنيا همش بي معرفتي و بي مروتيه

    دريغ از يه ذره عدالت........

    خوش باشي

    ياعلي